شماره ٢٩٦: راز دل را مى توان دريافت از سيماى ما

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش اول

افزودن به مورد علاقه ها
راز دل را مى توان دريافت از سيماى ما
نشأه مى تابد چو رنگ از پرده ميناى ما
قهرمان عدل چون پرسش کند روز حساب
از بهشت عافيت خارى نگيرد پاى ما
گر چه او هرگز نمى گيرد ز حال ما خبر
درد او هر شب خبر گيرد ز سر تا پاى ما
از دل پر خون ما بى چاشنى نتوان گذشت
خون رغبت را به جوش آرد مى حمراى ما
گوهر خورشيد اگر از دست ما افتد به خاک
زير پاى خود نبيند طبع بى پرواى ما
سبحه ذکر ملايک از نظام افتاده است
بس که پيچيده است در گوش فلک غوغاى ما
از خط فرمان او روزى که پا بيرون نهيم
تيشه گردد هر سر خارى به قصد پاى ما
چون بساط سبزه زير پاى سرو افتاده است
آسمان در زير پاى همت والاى ما
ريخت شور حشر در پيمانه عالم نمک
مى زند جوش سيه مستى همان صهباى ما
حال باطن را قياس از حال ظاهر مى کند
دام را در خاک مى بيند دل داناى ما
پاى ما يک خار را نگذاشت صائب بى شکست
آه اگر خار انتقام خود کشد از پاى ما



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید