شماره ٢٧٨: خار در پيراهن فرزانه مى ريزيم ما

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش اول

افزودن به مورد علاقه ها
خار در پيراهن فرزانه مى ريزيم ما
گل به دامن بر سر ديوانه مى ريزيم ما
قطره گوهر مى شود در دامن بحر کرم
آبروى خويش در ميخانه مى ريزيم ما
در خطرگاه جهان فکر اقامت مى کنيم
در گذار سيل، رنگ خانه مى ريزيم ما
در دل ما شکوه خونين نمى گردد گره
هر چه در شيشه است، در پيمانه مى ريزيم ما
در بساط ما چو ابر نوبهاران بخل نيست
هر چه مى آيد به کف، رندانه مى ريزيم ما
انتظار قتل نامردى است در آيين عشق
خون خود چون کوهکن مردانه مى ريزيم ما
درد خود را مى کنيم اظهار پيش عاقلان
در زمين شور دايم دانه مى ريزيم ما
هر چه نتوانيم با خود برد ازين عبرت سرا
هست تا فرصت، برون از خانه مى ريزيم ما
بس که سختى ديده ايم از زندگانى چون شرار
خرده جان را سبکروحانه مى ريزيم ما
تلخکام از نخل بارآور گذشتن مشکل است
سنگ چون اطفال بر ديوانه مى ريزيم ما
خوشه اميد ما خواهد به گردون سر کشيد
در زمين خاکسارى دانه مى ريزيم ما
همت ما را نظر بر کاسه دريوزه نيست
بحر جاى قطره در پيمانه مى ريزيم ما
در حريم زلف اگر نگشايد از ما هيچ کار
آبى از مژگان به دست شانه مى ريزيم ما
مى شود معشوق عاشق چون کند قالب تهى
شمع از خاکستر پروانه مى ريزيم ما
ريزش ما را نظر صائب به استحقاق نيست
پيش هر مرغى که باشد دانه مى ريزيم ما



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید