شماره ٢٧٢: از حيات بى وفا يارى طمع داريم ما

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش اول

افزودن به مورد علاقه ها
از حيات بى وفا يارى طمع داريم ما
در نشيب از سيل خوددارى طمع داريم ما
در گلستانى که خاک از باد سبقت مى برد
از گل و شبنم وفادارى طمع داريم ما
خويش را ديوار نتواند ز بيهوشى گرفت
در خراباتى که هشيارى طمع داريم ما
رشته طول امل را دام مطلب کرده ايم
از ره خوابيده بيدارى طمع داريم ما
صيقل از آيينه ما شد هلال منخسف
هرزه از روشنگران يارى طمع داريم ما
بر سر هر موى خود صد کوه آهن بسته ايم
با چنين قيدى سبکبارى طمع داريم ما
در جهان بى نيازى کارها را مزد نيست
از سفاهت مزد بيکارى طمع داريم ما
نيست در آيينه پيشانى روشنگران
آنچه از گردون زنگارى طمع داريم ما
گوهر ما برنمى دارد عمارت همچو گنج
از جهان گل چه معمارى طمع داريم ما؟
ساده لوحى بين که از سوهان ناهموار چرخ
صاف ناگرديده، هموارى طمع داريم ما
کعبه را از باددستى در فلاخن مى نهد
از خم زلفى که دلدارى طمع داريم ما
صحبت خاکستر و آيينه را تا ديده ايم
روسفيدى از سيه کارى طمع داريم ما
يوسف ما در لباس گرگ مى آيد به چشم
صائب از اخوان چرا يارى طمع داريم ما؟



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید