شماره ٢٦٠: مهر خاموشى که گيرد از دهان زخم ما؟

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش اول

افزودن به مورد علاقه ها
مهر خاموشى که گيرد از دهان زخم ما؟
غير پيکانش که مى داند زبان زخم ما؟
دست و تيغى کو، که تا دامان درياى عدم
نگسلد چون موج از هم کاروان زخم ما
اى که از لعل لبت شور قيامت گرده اى است
رحمتى کن بر لب عاجز بيان زخم ما
خون به صد رنگينى اظهار شکايت مى کند
نيست در ظاهر زبان گر در دهان زخم ما
از دل مجروح ما خون گرد کلفت مى برد
تيغ سيراب است آب گلستان زخم ما
گرد الماس و نمک، پر در پر هم بافته است
راه مرهم نيست در دارالامان زخم ما
جوهر شمشير را چون موى آتش ديده کرد
الحذر از شکوه آتش زبان زخم ما
مى کند هر قطره خون، طوفان ديگر زير پوست
اختر ثابت ندارد آسمان زخم ما
هر غبارى کز نمکدان تو مى گيرد هوا
هم ز گرد راه مى پرسد نشان زخم ما
بر دهان صبح، اختر بخيه نتوانست زد
چون برآيد بخيه از حفظ دهان زخم ما؟
خودنمايى شيوه ما نيست چون ناديدگان
هيچ کس صائب نمى داند نشان زخم ما



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید