شماره ٢٥٩: از نصيحت خامتر گردد دل خودکام ما

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش اول

افزودن به مورد علاقه ها
از نصيحت خامتر گردد دل خودکام ما
از نمک سنگين شود خواب کباب خام ما
هر که دولت يافت، شست از لوح خاطر نام ما
اوج دولت طاق نسيان است در ايام ما
قسمت ما زين شکارستان به جز افسوس نيست
دانه اشک تلخ مى گردد به چشم دام ما
مردمى گرديده است از چشم خوبان گوشه گير
چين ابرو مد انعام است در ايام ما
مى خورد چون خون دل هر کس به قدر دستگاه
باش کوچکتر ز جام ديگران گو جام ما
بوسه ما را کجا خواهد به آن لب راه داد؟
آن که ره ندهد به گوش از سرکشى پيغام ما
از دعاى خير، ما شکر به کارش مى کنيم
هر که مى سازد دهانى تلخ از دشنام ما
در نظر واکردنى طى شد بساط زندگى
چون شرر در نقطه آغاز بود انجام ما
بر دل آزاده ما باغ امکان تنگ بود
چشم تنگ قمريان چون سرو داد اندام ما
حسن ماند از خيره چشمى هاى ما زير نقاب
شد در اميدوارى بسته از ابرام ما
در بلا انداخت جمعيت دل آزاده را
فلس ما چون ماهيان گرديد آخر دام ما
طفل بازيگوش آرام از معلم مى برد
تلخ دارد زندگى بر ما دل خودکام ما
نيست صائب جام عيش ما چو گل پا در رکاب
تا فلک گردان بود، در دور باشد جام ما



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید