شماره ٢٣٥: چهره ات خورشيد سيما مى کند آيينه را

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش اول

افزودن به مورد علاقه ها
چهره ات خورشيد سيما مى کند آيينه را
لعل جان بخشت مسيحا مى کند آيينه را
گر چه از آيينه گويا مى شود هر طوطيى
طوطى خط تو گويا مى کند آيينه را
ساده لوح آن کس که بهر ديدن رخسار تو
تخته مشقر تماشا مى کند آيينه را
تا چه کيفيت دهد، کز آبدارى لعل تو
پر مى لعلى چو مينا مى کند آيينه را
حسن روزافزون او در هر تماشا کردنى
نشأه حيرت دو بالا مى کند آيينه را
شوق دامنگيرى تمثال آن يوسف لقا
دست گستاخ زليخا مى کند آيينه را
ديدن پيشانى واکرده ات هر صبحگاه
چين جوهر از جبين وا مى کند آيينه را
چون برآرد شوکت حسن تو دست از آستين
شق چو ماه عالم آرا مى کند آيينه را
مى کند زنجير جوهر پاره چون ديوانگان
گر چنين حسن تو شيدا مى کند آيينه را
مردمان را آب اگر گردد به چشم از آفتاب
پرتو روى تو دريا مى کند آيينه را
چون زمين تشنه اى کز ابر گردد تازه رو
از عرق روى تو احيا مى کند آيينه را
نفس بدکردار خواهد خانه دل را سياه
زنگ بر زنگى گوارا مى کند آيينه را
کلک صائب چون عصاى موسوى در رود نيل
رخنه ها در سينه پيدا مى کند آيينه را



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید