شماره ١٦٢: چهره شد نيلوفرى از سيلى اخوان مرا

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش اول

افزودن به مورد علاقه ها
چهره شد نيلوفرى از سيلى اخوان مرا
خوش گلى آخر شکفت از گلشن احزان مرا
تيغ بر فرقم زنند و گوهر از دستم برند
چون صدف شد دشمن جان گوهر رخشان مرا
دل چو رو گرداند، بر گرداندن او مشکل است
روى دل تا برنگرديده است، بر گردان مرا
ذوق همچشمى ندارد شهرتم با آفتاب
گرد عالم از چه دارد چرخ سرگردان مرا؟
هر که بر من پرده پوشد خويش را رسوا کند
من نه آن شمعم که بتوان داشتن پنهان مرا
نيستم پيراهن يوسف، چرا هر جا روم
خون تهمت مى چکد از گوشه دامان مرا؟
نيست صائب در خرابات مغان دريا دلى
تا به يک ساغر کند شرمنده احسان مرا



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید