شماره ١٣٧: تا به کى بند گرانجانى به پا باشد مرا

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش اول

افزودن به مورد علاقه ها
تا به کى بند گرانجانى به پا باشد مرا
اين زره تا چند در زير قبا باشد مرا
در جهان پاکبازى فقر هم دام بلاست
مهره در ششدر ز نقش بوريا باشد مرا
فکر آب و دانه در کنج قفس بى حاصل است
زير چرخ انديشه روزى چرا باشد مرا
تا ننوشانم، نگردد در مذاقم خوشگوار
در قدح چون خضر اگر آب بقا باشد مرا
برنمى آيم به رنگى هر زمان چون نوبهار
سرو آزادم که دايم يک قبا باشد مرا
نيست مرکز تابع پرگار در سرگشتگى
گر رود از جاى گردون دل به جا باشد مرا
سبزه تيغ ترا خون دو عالم شبنمى است
کيستم من کز تو چشم خونبها باشد مرا
خصم عاجز را مروت نيست کردن پايمال
سبز سازم، خار اگر در زير پا باشد مرا
موج نتواند گرفتن دامن سيلاب را
مانع رفتار چون زنجير پا باشد مرا؟
مى کنم بر بستر گل خواب از بى حاصلى
بر سر بالين اگر برق فنا باشد مرا
من که صائب از نسيم گل شوم بى دست و پا
طاقت نظاره گلشن کجا باشد مرا؟



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید