شماره ١٢٢: گر چه جا در ديده آن نور نظر دارد مرا

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش اول

افزودن به مورد علاقه ها
گر چه جا در ديده آن نور نظر دارد مرا
شوق چون خورشيد تابان دربدر دارد مرا
نيست از کوتاهى پرواز برجا ماندنم
تنگناى آسمان بى بال و پر دارد مرا
بس که دارم انفعال از بى وجودى هاى خويش
آب گردم چون کسى از خاک بردارد مرا
نيست از بى جوهرى پوشيده حالى هاى من
آسمان چون تيغ در زير سپر دارد مرا
گوهر شهوارم اما زيرپا افتاده ام
دست خود بوسد کسى کز خاک بردارد مرا
بوى پيراهن نمى سازد به پاى کاروان
گرم رفتارى خجل از همسفر دارد مرا
خارم اما برنمى دارد زبونى غيرتم
واى بر آن کس که خواهد پى سپر دارد مرا
مى کشد از دوربينى انتظار سنگلاخ
گر به روى دست، چرخ کاسه گر دارد مرا
چون لب پيمانه مى جوشد به هر تر دامنى
آن لب ميگون که دندان بر جگر دارد مرا
آسمان صائب يکى از بى سروپايان اوست
گردش چشمى که از خود بى خبر دارد مرا



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید