شماره ٢٧١: گلى نازک ز گلزار معانى

غزلستان :: منصور حلاج :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
گلى نازک ز گلزار معانى
شکفته بود بر شاخ جوانى
دريغا کانچنان گل يافت آفت
از آسيب دم سرد خزانى
دريغا در فراق روى آن گل
خزان شد نوبهار زندگانى
گل از دستم بدر رفت و نرفته است
ز پاى جان من خار نهانى
تو اى آسوده دل زخمى نخورده
ز حال زار مجروحان چه دانى
کجائى اى انيس خاطر من
که مقصود دل و مطلوب جانى
تو بودى کام جانم چون برفتى
نخواهم من از اين پس زندگانى
ز پا افتاده ام لطفى بفرماى
اگر دستم گرفتن ميتوانى
حسين آماده کن زاد ره خويش
دو سه روزى که اينجا ميهمانى



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید