شماره ٢٦٩: هر دم ز پس پرده دل و دين بربائى

غزلستان :: منصور حلاج :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
هر دم ز پس پرده دل و دين بربائى
اى واى گر از پرده تجلى بنمائى
تا هيچکسى از تو خبردار نگردد
هر دم بلباس دگر اى دوست برآئى
گفتى چو نقابى بگشائى همه سوزند
من سوخته آنکه نقابى نگشائى
چون لاله جگر سوخته از داغ فراقم
اى گل که از اين غنچه صد تو بدرآئى
تو شاه جهانى و جهانى بتو محتاج
بر درگه تو پيشه من، هست گدائى
نشگفت گرت ميل جدائى بود از من
جان را بود آرى ز بدن رسم جدائى
پارينه حسين از قدمت داشت صفائى
اى يار وفا پيشه ام امسال کجائى



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید