شماره ٢٦٥: جان و جهان فدايت اى آنکه به ز جانى

غزلستان :: منصور حلاج :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
جان و جهان فدايت اى آنکه به ز جانى
ذوقى است جان سپردن چون جان تو مى ستانى
مردن بداغ دردت عيش است بى نهايت
گشتن قتيل عشقت عمريست جاودانى
از حال مست اين ره هشيار نيست آگه
ساقى بيار جامى زان باده اى که دانى
چون گريه دو چشمم غماز حال من شد
نشگفت اگر بماند راز دلم نهانى
بى همدمان يکدل از زندگى چه حاصل
ذوقى چنان ندارد بى دوست زندگانى
گر دوست جوئى اى دل از خويش بى نشان شو
تا زو نشان بيابى در عين بى نشانى
ايمرغ سدره منزل بگشاى بال و بر پر
زين خارزار صورت در گلشن معانى
يارب چه عيش باشد در گلشنى نشستن
کايمن بود بهارش از آفت خزانى
بر تخت ملک سرمد دارد حسين مسند
گر بگذرد چه نقصان زين خاکدان فانى



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید