شماره ٢٥٦: گفتم دلا ببين که جفاى که ميکشى

غزلستان :: منصور حلاج :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
گفتم دلا ببين که جفاى که ميکشى
وين درد دل ز بهر رضاى که ميکشى
از دشمنان کشند جفا بهر دوستان
چون دوست دشمن است براى که ميکشى
هر کس که بر وفاى حبيبى جفا کشد
بارى تو بر اميد وفاى که ميکشى
چون عيسى شکسته دلان از تو فارغ است
اين درد دل ز بهر دواى که ميکشى
او را سر هواى تو چون نيست بيش از اين
بيهوده درد سر بهواى که ميکشى
گيرم که از بلاى بتانت گزير نيست
بارى نگر که بار بلاى که ميکشى
دل گفت شرم دار از اين گفتگو حسين
بگشاى چشم و بين که جفاى که ميکشى



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید