شماره ٢٤٨: شبى از روى دلدارى اگر ديدار بنمائى

غزلستان :: منصور حلاج :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
شبى از روى دلدارى اگر ديدار بنمائى
چو خورشيد جهان آرا همه عالم بيارائى
تو اندر پرده پنهان و جهان پر شورش از عشقت
قيامت باشد آنساعت که از پرده برون آئى
نه صبر از تو بود ممکن اگر پنهان شوى يکدم
نه طاقت ميکند يارى اگر ديدار بنمائى
گر از روى رضا يکدم نظر بر عالم اندازى
درى از روضه رضوان بروى خلق بگشائى
تو با چندين نشانيها ز چشم خلق پنهانى
ولى در عين پنهانى بر عارف هويدائى
مشو غايب ز من يکدم که آرام دل و جانى
مرو از چشم من بيرون که نور چشم بينائى
جهان آيينه اى آمد صفا و روشنيش از تو
همه عالم سراسر تن تو تنها جان تنهائى
بلطفم سوى خود ميکش که من ذره تو خورشيدى
بخويشم آشنائى ده که من قطره تو دريائى
حسين اشعار شيرينت چنان بگرفت عالم را
که طوطى را نميتابد بعهد تو شکرخائى



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید