شماره ٢٤٦: اگر شبى ز جمالت نقاب بگشائى

غزلستان :: منصور حلاج :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
اگر شبى ز جمالت نقاب بگشائى
بچهره خلوت عشاق را بيارائى
ز عيد رسمى مردم چه حاصل است مرا
خجسته عيد من آندم که روى بگشائى
اگر کشش نکند جذبه عنايت تو
چه سود کوشش آشفتگان شيدائى
برفت تا تو برفتى فروغ صحبت ما
بيا بيا که تو خورشيد مجلس آرائى
چه طرفه اى تو که يکدم شکيب نيست مرا
که را ز جان گرامى بود شکيبائى
ز چشم مردم صورت پرست پنهانى
وليک در نظر اهل دل هويدائى
دلا براى تماشا بهر طرف منگر
نگر بخويش که تو جان هر تماشائى
تو قطره اى که جدا گشته اى ز جوشش بحر
درآ ببحر که گه موج و گاه دريائى
چو نور چشم حسينى چگونه نشناسد
بهر لباس که اى نازنين برون آئى



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید