شماره ٢٣٩: بيا ايکه جانرا مداوا توئى

غزلستان :: منصور حلاج :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
بيا ايکه جانرا مداوا توئى
که ما دردمند و مسيحا توئى
جهان چون تن است و تو جان جهان
که چون جان نهان و هويدا توئى
چو ظاهر بباطن بياميختى
گهى ما تو باشيم و گه ما توئى
غلط ميکنم ما و تو خود کجاست
در آنجا که اى جان تنها توئى
بزن آتش اى عشق در ما و من
که ما جمله لائيم والا توئى
بهر گوشه اى از تو صد فتنه است
که سرمايه شور و غوغا توئى
تو معشوقى اى عشق و هم عاشقى
که ليلى و مجنون شيدا توئى
ز عالم چو آيينه اى ساختى
تماشاگر و هم تماشا توئى
فزايش نخواهم من از ديگرى
که روح مرا راحت افزا توئى
ز هر ذره جلوه دهى حسن خويش
که در ديده پيوسته بينا توئى
گر آشفته آيد حديث حسين
تو معذور دارش که گويا توئى



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید