شماره ٢١١: اى وجودت مظهر اسماى حسنى آمده

غزلستان :: منصور حلاج :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
اى وجودت مظهر اسماى حسنى آمده
وى ز جودت عالم و آدم هويدا آمده
بر قد قدرت لباس صافى لولاک چست
وز لعمرک بر سرت تاج معلا آمده
سوى اقليم وجود از ظلمت آباد عدم
نور ذاتت رهنماى کل اشيا آمده
در هواى آفتاب ذات تو ديده ظهور
آنچه از ذرات ذريات پيدا آمده
رتبه علياى قرب قاب قوسين از قياس
گاه معراج تو منزلگاه ادنى آمده
مظهر اسرار غيبى بوده ذاتت لاجرم
سر غيب مطلق از تو آشکارا آمده
پايه قدر ترا از روى مجد کبريا
پاى عزت بر فراز عرش اعلا آمده
ظاهرت مجموعه مجموع عالمها شده
باطنت مرآت ذات حق تعالى آمده
گشته در کونين جزوى از کمالت آشکار
عقل کل در درک آن حيران و دروا آمده
شمس در هر ذره ميتابد ولى خفاش را
ضعف ديده پرده خورشيد رخشا آمده
اول از حضرت چو نور ذات تو پيدا شده
غره صبح ازل زان نور عزا آمده
آخر روز از تعين چون لباست داده حق
طره ليل ابد از وى مطرا آمده
چون تلاطم کرده موج بخشش از بحر کفت
قطره اى از رشح فيضش هفت دريا آمده
چون تبسم جسته چين عنبرين گيسوى او
شمه اى از بوى عطرش مشک سارا آمده
روح خلق تو کزو روح روان يابند خلق
حيرت انفاس جانبخش مسيحا آمده
پرتوى از مهر آن مهرى که دارى در کتف
غيرت اعجاز صاحب کف بيضا آمده
خلوت خاص احد کز لى مع الله آمده ست
در حرم کس زان حريم محترم نا آمده
احمد مرسل در او با ميم من تا برده راه
بر درش ناموس اکبر حلقه آسا آمده



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید