شماره ١٦٢: وقتى نظر بطلعت منظور داشتم

غزلستان :: منصور حلاج :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
وقتى نظر بطلعت منظور داشتم
با آن پرى فراغتى از حور داشتم
شبها ز عکس چهره چون آفتاب او
مانند ماه مشعله نور داشتم
او شاه ملک حسن و من از مهر روى او
رأى منير و رأيت منصور داشتم
با پسته دهان و لب او فراغتى
از فکر نقل و باده انگور داشتم
دردا که آن طبيب مسيحا نفس نکرد
انديشه اى که عاشق رنجور داشتم
آيا بود که نزد من آيد ز روى مهر
ماهى که بر رخش نظر از دور داشتم
از اشک سرخ و چهره زردم فسانه شد
رازى که در دل از همه مستور داشتم
مى يافت قوت روح ز ياقوت او حسين
نظمى از آن چو لؤلؤ منثور داشتم



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید