رنجورم و شفاى دلم جز حبيب نيست
کاين درد را معالجه کار طبيب نيست
چون من هزار ناله در آن کوى ميکنند
گلشن شنيده اى که در او عندليب نيست
گفت از نصاب حسن زکواتى همى دهم
مسکينم و غريب مرا چون نصيب نيست
بى دوست ناله از من شيدا عجب مدار
بى گل فغان و ناله ز بلبل عجيب نيست
اى شه غريب شهر توام پرسشى بکن
کز شاه جستجوى غريبان غريب نيست
سهل است درد هجر باميد وصل دوست
آوخ اميد وصل توام عنقريب نيست
بى دوست اى حسين چه ميخواهى از جهان
چون هيچ حاصلى ز جهان بى حبيب نيست