شماره ٣٠: من دلى دارم که در وى جز خيال يار نيست

غزلستان :: منصور حلاج :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
من دلى دارم که در وى جز خيال يار نيست
خلوت خاص است و اين منزلگه اغيار نيست
از تجلى رخش آفاق پر انوار شد
ليک اعمى را خبر از تابش انوار نيست
ذره ذره ترجمان سر خورشيد است ليک
در جهان يک خورده دان واقف اسرار نيست
کوس رحلت زد سحرگه قافله سالار عشق
آه از اين حسرت که بخت خفته ام بيدار نيست
آخر اى رضوان مرا با قصر جنت کم فريب
عاشق ديدار او قانع بدين ديوار نيست
خويشتن ديدن بود در راه حق ترک ادب
بى ادب را در حريم عزت او بار نيست
چند ميگوئى کمر از بهر خدمت بسته ام
ديدن خدمت بنزد يار جز زنار نيست
نوش شربتهاى وصلش نيست بى نيش فراق
هيچ خمرى بى خمار و هيچ گل بيخار نيست
چون حسين آنکس که عمرش نيست صرف عشق دوست
آنچنان کس هيچ وقت از عمر برخوردار نيست



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید