شماره ٢٨: واى که از حال من دلبرم آگاه نيست

غزلستان :: منصور حلاج :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
واى که از حال من دلبرم آگاه نيست
آه که از دست او زهره يک آه نيست
بر در او ميکشم جان ز پى تحفه ليک
هديه اين بينوا لايق درگاه نيست
طالب هر دو جهان ره نبرد سوى او
راه گداپيشگان در حرم شاه نيست
چند بود خاک پاک بسته اين تيره خاک
يوسف مصرى ما در خور اين چاه نيست
شمع شبستان ما روى دلاراى او است
مجلس عشاق را روشنى از ماه نيست
شاه مرا بندگان هست به از من بسى
ليک مرا غير آن هيچ شهنشاه نيست
حلقه زدم بر درش گفت برو اى حسين
تا تو بخود بسته اى پيش منت راه نيست



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید