شماره ٢٦: عشق است آتشى که بيکدم جهان بسوخت

غزلستان :: منصور حلاج :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
عشق است آتشى که بيکدم جهان بسوخت
در قصر دل فتاد و روان شاه جان بسوخت
گفتى ز عقل در مگذر راه دين سپر
کو عقل و دين که عشق هم اين و همان بسوخت
اى فتنه زمانه و اى فتنه زمين
جانم مسوز ورنه زمين و زمان بسوخت
من خود شناسمت که ز انوار عارضت
يک شعله برفروخت يقين و گمان بسوخت
گفتى نوازمت چو بسازى بسوز عشق
والله در اين اميد توان جاودان بسوخت
عشق تو آتش است و دل بنده سوخته
آتش فتاده سوخته دل را روان بسوخت
جان حسين از غم عشقت بسوخت ليک
هرگز دلت نسوخت که آن ناتوان بسوخت



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید