شماره ٢٥: خسته هجر گشته ام با تو وصالم آرزوست

غزلستان :: منصور حلاج :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
خسته هجر گشته ام با تو وصالم آرزوست
تيره شده است چشم من نور جمالم آرزوست
از تف کار عشق جان سوخت بنار تشنگى
از لب روح بخش تو آب زلالم آرزوست
بى تو حرام شد مرا با دگرى نفس زدن
از نفس مبارکت سحر حلالم آرزوست
بى تو خيال شد تنم و ز هوس خيال تو
نيست خيال خواب و خور آب خيالم آرزوست
دام خطت بمرغ دل گفت اسير چون شدى
گفت از آنکه دمبدم دانه خالم آرزوست
در دل بحر اشک خود غوطه هميخورم از آنک
ديدن آن دو رشته عقد لئالم آرزوست
گر چه وصال او حسين آرزوئى است بس محال
آرزو را چو عيب نيست چونکه وصالم آرزوست



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید