شماره ١: اى دور مانده از حرم خاص کبريا

غزلستان :: منصور حلاج :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
اى دور مانده از حرم خاص کبريا
سوى وطن رجوع کن از خطه خطا
در خارزار انس چرا ميبرى بسر
چون در رياض انس بسى کرده چرا
بگذر ز دلق کهنه فانى که پيش از اين
بر قامت تو دوخته اند از بقا قبا
از کوچه حدوث قدم گر برون نهى
گويد ز پيشگاه قدم حق که مرحبا
بزداى زنگ غير ز عبرت ز روى دل
کآيينه دل است نظرگاه پادشا
آيينه را ز آه بود تيرگى وليک
از آه صبح آينه دل برد صفا
کبر و ريا گذار و قدم در طريق نه
تا راه باشدت بسر کوى کبريا
بيگانه شو ز خويش بگرد تنت متن
تا جان شود بحضرت جانانت آشنا
تا کى ضلال تفرقه جوياى جمع شو
کز نور جمع ظلمت فرقت شود هبا
در راه دوست هستى موهوم تو بلاست
هان نفى کن بلاى وجود خودت بلا
تا تو بحرف لا نکنى نفى هر دو کون
تو از کجا و منزل الالله از کجا
مقصود هفت چرخى و سلطان هشت خلد
اين پنج نوبه کوفته در دار ملک لا
از پنج حس و شش جهت آندم که بگذرى
لا در چهار بالش وحدت کشد ترا
عشق است پيشواى تو در راه بيخودى
پس واگريز از خودى و جوى پيشوا
در جان چو سوز عشق نباشد کجا برد
مشکوة دل ز شعله مصباح دين ضيا
آن شهسوار بر سر ميدان عاشقى
جولان کند که از همه عالم شود جدا
مهميز شوق چون بزند بر براق عشق
از سدره نطع سازد و از عرش متکا
از کام عشق بگذر و راه رضا سپر
زيرا که از رضا همه حاجت شود روا
چون تو مراد خويش بدلبر گذاشتى
هر دم هزار گونه مرادت دهد عطا
سيراب شد چنانکه دگر تشنگى نديد
هر کس که راه يافت بسرچشمه رضا
گر آرزوى شاهى ملک رضا کنى
پيوسته باش بنده درگاه مرتضى
سردار دين احمد و سردار دار فضل
سالار اهل ملت و سلطان اصفيا



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید