در مقام و مرتبت اين نامه

غزلستان :: نظامی :: مخزن الاسرار

افزودن به مورد علاقه ها
منکه سراينده اين نوگلم
باغ ترا نغمه سرا بلبلم
در ره عشقت نفسى ميزنم
بر سر کويت جرسى ميزنم
عاريت کس نپذيرفته ام
آنچه دلم گفت بگو گفته ام
شعبده تازه برانگيختم
هيکلى از قالب نو ريختم
صبح روى چند ادب آموخته
پرده ز سحر سحرى دوخته
مايه درويشى و شاهى درو
مخزن اسرار الهى درو
بر شکر او ننشسته مگس
نى مگس او شکر آلود کس
نوح درين بحر سپر بفکند
خضر درين چشمه سبو بشکند
بر همه شاهان ز پى اين جمال
قرعه زدم نام تو آمد به فال
نامه دو آمد ز دو ناموسگاه
هر دو مسجل به دو بهرامشاه
آن زرى از کان کهن ريخته
وين درى از بحر نو انگيخته
آن بدر آورده ز غزنى علم
وين زده بر سکه رومى رقم
گرچه در آن سکه سخن چون زرست
سکه زر من از آن بهترست
گر کم ازان شد بنه و بار من
بهتر از آنست خريدار من
شيوه غريبست مشو نامجيب
گر بنوازش نباشد غريب
کاين سخن رسته پر از نقش باغ
عاريت افروز نشد چون چراغ
اوست در اين ده زده آبادتر
تازه تر از چرخ و کهن زادتر
رنگ ندارد ز نشانى که هست
راست نيايد به زبانى که هست
خوان ترا اين دو نواله سخن
دست نکردست برو دستکن
گر نمکش هست بخور نوش باد
ورنه ز ياد تو فراموش باد
با فلک آنشب که نشينى بخوان
پيش من افکن قدرى استخوان
کاخر لاف سگيت مى زنم
دبدبه بندگيت مى زنم
از ملکانى که وفا ديده ام
بستن خود بر تو پسنديده ام
خدمتم آخر به وفائى کشد
هم سر اين رشته به جائى کشد
گرچه بدين درگه پايندگان
روى نهادند ستايندگان
پيش نظامى به حساب ايستند
او دگرست اين دگران کيستند
من که درين منزلشان مانده ام
مرحله پيش ترک رانده ام
تيغ ز الماس زبان ساختم
هر که پس آمد سرش انداختم
تيغ نظامى که سر انداز شد
کند نشد گرچه کهن ساز شد
گرچه خود اين پايه بيهمسريست
پاى مرا هم سر بالاتريست
اوج بلندست در او مى پرم
باشد کز همت خود برخورم
تا مگر از روشنى راى تو
سر نهم آنجا که بود پاى تو
گرد تو گيرم که به گردون رسم
تا نرسانى تو مرا چون رسم
بود بسيجم که در اين يک دو ماه
تازه کنم عهد زمين بوس شاه
گرچه درين حلقه که پيوسته اند
راه برون آمدنم بسته اند
پيش تو از بهر فزون آمدن
خواستم از پوست برون آمدن
باز چو ديدم همه ره شير بود
پيش و پسم دشنه و شمشير بود
ليک درين خطه شمشير بند
بر تو کنم خطبه به بانگ بلند
آب سخن بر درت افشانده ام
ريگ منم اين که به جا مانده ام
ذره صفت پيش تو اى آفتاب
باد دعاى سحرم مستجاب
گشته دلم بحر گهر ريز تو
گوهر جانم کمر آويز تو
تا شب و روزست شبت روز باد
گوهر شاهيت شب افروز باد
اين سريت باد به نيک اخترى
بهتر باد آن سريت زين سرى



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید