دفتر ششم هم از مثنوی

غزلستان :: مولوی :: مثنوی معنوی
مشاهده برنامه «مثنوی معنوی» در فروشگاه اپل


افزودن به مورد علاقه ها
گفت پيغامبر براى امتحان
او نمي‌بيند ترا کم شو نهان
کرد اشارت عايشه با دستها
او نبيند من همي‌بينم ورا
غيرت عقل است بر خوبى روح
پر ز تشبيهات و تمثيل اين نصوح
با چنين پنهانيى کين روح راست
عقل بر وى اين چنين رشکين چراست
از که پنهان مي‌کنى اى رشک‌خو
آنک پوشيدست نورش روى او
مي‌رود بي‌روي‌پوش اين آفتاب
فرط نور اوست رويش را نقاب
از که پنهان مي‌کنى اى رشک‌ور
که آفتاب از وى نمي‌بيند اثر
رشک از آن افزون‌ترست اندر تنم
کز خودش خواهم که هم پنهان کنم
ز آتش رشک گران آهنگ من
با دو چشم و گوش خود در جنگ من
چون چنين رشکيستت اى جان و دل
پس دهان بر بند و گفتن را بهل
ترسم ار خامش کنم آن آفتاب
از سوى ديگر بدراند حجاب
در خموشى گفت ما اظهر شود
که ز منع آن ميل افزون‌تر شود
گر بغرد بحر غره‌ش کف شود
جوش احببت بان اعرف شود
حرف گفتن بستن آن روزنست
عين اظهار سخن پوشيدنست
بلبلانه نعره زن در روى گل
تا کنى مشغولشان از بوى گل
تا به قل مغشول گردد گوششان
سوى روى گل نپرد هوششان
پيش اين خورشيد کو بس روشنيست
در حقيقت هر دليلى ره‌زنيست



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید