دفتر پنجم از کتاب مولانا قدس الله سره

غزلستان :: مولوی :: مثنوی معنوی
مشاهده برنامه «مثنوی معنوی» در فروشگاه اپل


افزودن به مورد علاقه ها
قطب شير و صيد کردن کار او
باقيان اين خلق باقي‌خوار او
تا توانى در رضاى قطب کوش
تا قوى گردد کند صيد وحوش
چو برنجد بي‌نوا مانند خلق
کز کف عقلست جمله رزق حلق
زانک وجد حلق باقى خورد اوست
اين نگه دار ار دل تو صيدجوست
او چو عقل و خلق چون اعضا و تن
بسته‌ى عقلست تدبير بدن
ضعف قطب از تن بود از روح نى
ضعف در کشتى بود در نوح نى
قطب آن باشد که گرد خود تند
گردش افلاک گرد او بود
ياريى ده در مرمه‌ى کشتي‌اش
گر غلام خاص و بنده گشتي‌اش
ياريت در تو فزايد نه اندرو
گفت حق ان تنصروا الله تنصروا
هم‌چو روبه صيد گير و کن فداش
تا عوض گيرى هزاران صيد بيش
روبهانه باشد آن صيد مريد
مرده گيرد صيد کفتار مريد
مرده پيش او کشى زنده شود
چرک در پاليز روينده شود
گفت روبه شير را خدمت کنم
حيله‌ها سازم ز عقلش بر کنم
حيله و افسونگرى کار منست
کار من دستان و از ره بردنست
از سر که جانب جو مي‌شتافت
آن خر مسکين لاغر را بيافت
پس سلام گرم کرد و پيش رفت
پيش آن ساده دل درويش رفت
گفت چونى اندرين صحراى خشک
در ميان سنگ لاخ و جاى خشک
گفت خر گر در غمم گر در ارم
قسمتم حق کرد من زان شاکرم
شکر گويم دوست را در خير و شر
زانک هست اندر قضا از بد بتر
چونک قسام اوست کفر آمد گله
صبر بايد صبر مفتاح الصله
غير حق جمله عدواند اوست دوست
با عدو از دوست شکوت کى نکوست
تا دهد دوغم نخواهم انگبين
زانک هر نعمت غمى دارد قرين



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید