دفتر پنجم از کتاب مولانا قدس الله سره

غزلستان :: مولوی :: مثنوی معنوی
مشاهده برنامه «مثنوی معنوی» در فروشگاه اپل


افزودن به مورد علاقه ها
ليک نور سالکى کز حد گذشت
نور او پر شد بيابانها و دشت
شاهدي‌اش فارغ آمد از شهود
وز تکلفها و جانبازى و جود
نور آن گوهر چو بيرون تافتست
زين تسلسها فراغت يافتست
پس مجو از وى گواه فعل و گفت
که ازو هر دو جهان چون گل شکفت
اين گواهى چيست اظهار نهان
خواه قول و خواه فعل و غير آن
که عرض اظهار سر جوهرست
وصف باقى وين عرض بر معبرست
اين نشان زر نماند بر محک
زر بماند نيک نام و بى ز شک
اين صلات و اين جهاد و اين صيام
هم نماند جان بماند نيک‌نام
جان چنين افعال و اقوالى نمود
بر محک امر جوهر را بسود
که اعتقادم راستست اينک گواه
ليک هست اندر گواهان اشتباه
تزکيه بايد گواهان را بدان
تزکيش صدقى که موقوفى بدان
حفظ لفظ اندر گواه قوليست
حفظ عهد اندر گواه فعليست
گر گواه قول کژ گويد ردست
ور گواه فعل کژ پويد ردست
قول و فعل بي‌تناقض بايدت
تا قبول اندر زمان بيش آيدت
سعيکم شتى تناقض اندريد
روز مي‌دوزيد شب بر مي‌دريد
پس گواهى با تناقض کى شنود
يا مگر حلمى کند از لطف خود
فعل و قول اظهار سرست و ضمير
هر دو پيدا مي‌کند سر ستير
چون گواهت تزکيه شد شد قبول
ورنه محبوس است اندر مول مول
تا تو بستيزى ستيزند اى حرون
فانتظرهم انهم منتظرون



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید