دفتر سیم از کتاب مثنوی

غزلستان :: مولوی :: مثنوی معنوی
مشاهده برنامه «مثنوی معنوی» در فروشگاه اپل


افزودن به مورد علاقه ها
آمديم اينجا که در صدر جهان
گر نبودى جذب آن عاشق نهان
ناشکيباکى بدى او از فراق
کى دوان باز آمدى سوى وثاق
ميل معشوقان نهانست و ستير
ميل عاشق با دو صد طبل و نفير
يک حکايت هست اينجا ز اعتبار
ليک عاجز شد بخارى ز انتظار
ترک آن کرديم کو در جست و جوست
تاکه پيش از مرگ بيند روى دوست
تا رهد از مرگ تا يابد نجات
زانک ديد دوستست آب حيات
هر که ديد او نباشد دفع مرگ
دوست نبود که نه ميوه‌ستش نه برگ
کار آن کارست اى مشتاق مست
کاندر آن کار ار رسد مرگت خوشست
شد نشان صدق ايمان اى جوان
آنک آيد خوش ترا مرگ اندر آن
گر نشد ايمان تو اى جان چنين
نيست کامل رو بجو اکمال دين
هر که اندر کار تو شد مرگ‌دوست
بر دل تو بى کراهت دوست اوست
چون کراهت رفت آن خود مرگ نيست
صورت مرگست و نقلان کردنيست
چون کراهت رفت مردن نفع شد
پس درست آيد که مردن دفع شد
دوست حقست و کسى کش گفت او
که توى آن من و من آن تو
گوش دار اکنون که عاشق مي‌رسد
بسته عشق او را به حبل من مسد
چون بديد او چهره‌ى صدر جهان
گوييا پريدش از تن مرغ جان
همچو چوب خشک افتاد آن تنش
سرد شد از فرق جان تا ناخنش
هرچه کردند از بخور و از گلاب
نه بجنبيد و نه آمد در خطاب
شاه چون ديد آن مزعفر روى او
پس فرود آمد ز مرکب سوى او
گفت عاشق دوست مي‌جويد بتفت
چونک معشوق آمد آن عاشق برفت
عاشق حقى و حق آنست کو
چون بيايد نبود از تو تاى مو
صد چو تو فانيست پيش آن نظر
عاشقى بر نفى خود خواجه مگر
سايه‌اى و عاشقى بر آفتاب
شمس آيد سايه لا گردد شتاب



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید