دفتر دوم از مثنوی

غزلستان :: مولوی :: مثنوی معنوی
مشاهده برنامه «مثنوی معنوی» در فروشگاه اپل


افزودن به مورد علاقه ها
بود کورى کو همي‌گفت الامان
من دو کورى دارم اى اهل زمان
پس دوباره رحمتم آريد هان
چون دو کورى دارم و من در ميان
گفت يک کوريت مي‌بينيم ما
آن دگر کورى چه باشد وا نما
گفت زشت‌آوازم و ناخوش نوا
زشت‌آوازى و کورى شد دوتا
بانگ زشتم مايه‌ى غم مي‌شود
مهر خلق از بانگ من کم مي‌شود
زشت آوازم بهر جا که رود
مايه‌ى خشم و غم و کين مي‌شود
بر دو کورى رحم را دوتا کنيد
اين چنين ناگنج را گنجا کنيد
زشتى آواز کم شد زين گله
خلق شد بر وى برحمت يک‌دله
کرد نيکو چون بگفت او راز را
لطف آواز دلش آواز را
وانک آواز دلش هم بد بود
آن سه کورى دورى سرمد بود
ليک وهابان که بى علت دهند
بوک دستى بر سر زشتش نهند
چونک آوازش خوش و مظلوم شد
زو دل سنگين‌دلان چون موم شد
ناله‌ى کافر چو زشتست و شهيق
زان نمي‌گردد اجابت را رفيق
اخسا بر زشت آواز آمدست
کو ز خون خلق چون سگ بود مست
چونک ناله‌ى خرس رحمت‌کش بود
ناله‌ات نبود چنين ناخوش بود
دان که با يوسف تو گرگى کرده‌اى
يا ز خون بى گناهى خورده‌اى
توبه کن وز خورده استفراغ کن
ور جراحت کهنه شد رو داغ کن



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید