دفتر اول از مثنوی

غزلستان :: مولوی :: مثنوی معنوی
مشاهده برنامه «مثنوی معنوی» در فروشگاه اپل


افزودن به مورد علاقه ها
آن سبوى آب را در پيش داشت
تخم خدمت رادر آن حضرت بکاشت
گفت اين هديه بدان سلطان بريد
سايل شه را ز حاجت وا خريد
آب شيرين و سبوى سبز و نو
ز آب بارانى که جمع آمد بگو
خنده مي‌آمد نقيبان را از آن
ليک پذرفتند آن را همچو جان
زانک لطف شاه خوب با خبر
کرده بود اندر همه ارکان اثر
خوى شاهان در رعيت جا کند
چرخ اخضر خاک را خضرا کند
شه چو حوضى دان حشم چون لوله‌ها
آب از لوله روان در گوله‌ها
چونک آب جمله از حوضيست پاک
هر يکى آبى دهد خوش ذوقناک
ور در آن حوض آب شورست و پليد
هر يکى لوله همان آرد پديد
زانک پيوستست هر لوله به حوض
خوض کن در معنى اين حرف خوض
لطف شاهنشاه جان بي‌وطن
چون اثر کردست اندر کل تن
لطف عقل خوش‌نهاد خوش‌نسب
چون همه تن را در آرد در ادب
عشق شنگ بي‌قرار بى سکون
چون در آرد کل تن را در جنون
لطف آب بحر کو چون کوثرست
سنگ‌ريزه‌ش جمله در و گوهرست
هر هنر که استا بدان معروف شد
جان شاگردان بدان موصوف شد
پيش استاد اصولى هم اصول
خواند آن شاگرد چست با حصول
پيش استاد فقيه آن فقه‌خوان
فقه خواند نه اصول اندر بيان
پيش استادى که او نحوى بود
جان شاگردش ازو نحوى شود
باز استادى که او محو رهست
جان شاگردش ازو محو شهست
زين همه انواع دانش روز مرگ
دانش فقرست ساز راه و برگ



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید