غزل

غزلستان :: اوحدی مراغه‌ای :: منطق العشاق

افزودن به مورد علاقه ها
همانا با منت يارى همين بود
فغان و گريه و زارى همين بود
مرا گفتى که: يارى مهربانم
زهي! نامهربان، يارى همين بود؟
به دام من در افتادى و حالى
برون جستى و پندارى همين بود
زدى لاف از وفادارى هميشه
چه ميگويي؟وفادارى همين بود؟
به مهرم ياد ميکردى ازين پيش
کنون يادم نمى اري، همين بود؟
تنم بيمار بود از غم هميشه
دوا کردى و بيمارى همين بود؟
به دلدارى تو با من عهد کردى
کنون آن عهد و دلدارى همين بود؟



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید