شماره ٤١٢: تير و کمان گرفته اي، سوى شکار ميروى

غزلستان :: هلالی جغتائی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
تير و کمان گرفته اي، سوى شکار ميروى
صيد تواند عالمي، بهر چه کار ميروي؟
جانب صيد گه شدي، همره خويش بر مرا
بى سگ خويشتن مرو، چون بشکار ميروى
وه! چه سوار طرفه اي! کز سر مهر پيش تو
چرخ پياده مى رود چون تو سوار ميروى
چون گذرى بچشم من بر مژه ها قدم منه
چند بپاى همچو گل بر سر خار ميروي؟
شد تن زار من چو خس، بهر خدا، تو اى صبا
همره خود ببر مرا، گر بر يار ميروى
اى دل خاکسار من، کى تو بگرد او رسي؟
کز پى بادپاى او همچو غبار ميروى
يار چو بر قفاى خود هيچ نگه نميکند
چند، هلالي، از پيش بيخود و زار ميروي؟



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید