اى گلستان جمالت در کمال خرمى
عالم از ناز تو پر شد، نازنين عالمى
خرمن آدم چو بهر دانه اى بر باد شد
چون کند با دانه خال تو مسکين آدمي؟
مرده صد ساله را در يک نفس جان ميدهى
با تو کى باشد مسيحا را مجال همدمي؟
سينه را گفتم که: بى غم شو، دل غمناک گفت:
با غمش جايى که من باشم چه جاى بى غمي؟
گر هلالى از درت محروم شد تدبير چيست؟
در حريم آن حرم کس را نباشد محرمى