شماره ٣٤٥: ما ز يک جانب، رقيب از يک طرف در کوى تو

غزلستان :: هلالی جغتائی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
ما ز يک جانب، رقيب از يک طرف در کوى تو
روى با ما کن، که چشم او نبيند روى تو
ديده نااهل و روى اين چنين، حيفست، حيف!
چشم بد، يارب، نيفتد بر رخ نيکوى تو!
بعد ازين سر از سر زانو نخواهم برگرفت
تا نبينم غير را زين بيش همزانوى تو
مى کنى بيداد و ميگويى که: اين خوى منست
اين چه خوى و اين چه بيدادست؟ داد از خوى تو!
چون نياميزى بمن، در کوى خود زارم مکش
خون من، باري، نياميزد بخاک کوى تو
ما چو از هر سو بخاک کويت آورديم رو
بعد ازين روى نياز ما و خاک کوى تو
خاک ره گشتم، گر آب ديده بگذارد مرا
همره باد صبا برخيزم، آيم سوى تو
همچو ماه نو هلالى خم نگشتى شام غم
گر نبودى مايل طاق خم ابروى تو



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید