شماره ٣٣٦: چند سوزى داغها بر دست؟ آه از دست تو

غزلستان :: هلالی جغتائی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
چند سوزى داغها بر دست؟ آه از دست تو
گاه از داغ تو ميناليم و گاه از دست تو
تا ترا بر دست ظاهر شد سياهى هاى داغ
روزگار دردمندان شد سياه از دست تو
تو نهاده داغها بر دست چون گلدسته اى
من بخود پيچيده چون شاخ گياه از دست تو
مردم از داغ و دگر چون خار و خاشاکم مسوز
تا نسوزد خرمن من همچو کاه از دست تو
اين چه بيدادست؟ کز هر جانب، اى سلطان حسن
داد ميخواهد چو من صد داد خواه از دست تو
هيچ دانى چيست اين داغ سيه بر روى ماه؟
عارض خود را سيه کردست ماه از دست تو
پيش ازين از داغ نوميدى هلالى را مسوز
چند سوزد دردمند بى گناه از دست تو؟



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید