شماره ٣٢٤: آخر، اى آرام جان، سوى دل افگارى ببين

غزلستان :: هلالی جغتائی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
آخر، اى آرام جان، سوى دل افگارى ببين
از جفاکارى حذر کن، در وفادارى ببين
تا بکى فارغ نشيني؟ لحظه اى بيرون خرام
بر سر آن کوى هر سو عاشق زارى ببين
يک دو روزى جلوه کن در شهر و از سوداى خويش
هر طرف ديوانه اى ديگر ببازارى ببين
سوى من بين و بدشنامى مشرف کن مرا
گر بدين تشريف لايق نيستم، بارى ببين
چند بينى لاله و سرو سهي، اى باغبان
در سهى قدى نظر کن، لاله رخسارى ببين
اى که مى خواهى نشانم، بر سر کويش بيا
استخوان فرسوده اي، در پاى ديوارى ببين
ديدن و پرسيدنش ما را محالست، اى رقيب
هم تو بسيارى بپرس از ما و بسيارى ببين
زاهدا، در خرقه پشمين مسلمانم مخواه
در ته هر مو ازين پشمينه زنارى ببين
چند بيمارى کشد مسکين هلالى در غمت؟
اى طبيب دردمندان، سوى بيمارى ببين



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید