شماره ٢٩٥: در قباى ارغوانى قد آن سروران

غزلستان :: هلالی جغتائی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
در قباى ارغوانى قد آن سروران
هست چون نازک نهالى از درخت ارغوان
عاشقم، جايي، وليکن او کجا و من کجا؟
من کهن پير گدا، او پادشاه نوجوان
روى نيکو ديدم و از طعن بد گو سوختم
کس مبيناد آنچه من ديدم ز روى نيکوان!
بس که خيل عاشقان رفتند از شهر وجود
راه صحراى عدم شد کاروان در کاروان
لحظه لحظه ديدنت سوى رقيبان تا بکي؟
گاه گاهى جانب ما هم نگاهى مى توان
اى که بر قول تو دارد ماه من سمع قبول،
بشنو از من حسب حالى چند و او را بشنوان
از هلالى گر سگ کوى تو خواهد طعمه اى
پارهاى دل بخوناب جگر سازد روان



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید