شماره ٢٩٤: صبح اميد همانست و رخ يار همان

غزلستان :: هلالی جغتائی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
صبح اميد همانست و رخ يار همان
تار آن طره شبرنگ و شب تار همان
نيست چون هيچ تفاوت ز رقيبان با من
پيش تو يار همان باشد و اغيار همان
طى شد افسانه هر عاشق و معشوق، که بود
قصه ما و تو در کوچه و بازار همان
همره غير چو باشى دلم آزرده مکن
جان من، بس بود آزار دل زار همان
گويم، اى شوخ، بديوار غم دل پس ازين
با تو گفتن چو همانست و بديوار همان
دل و دين باخت هلالى بتمناى وفا
و آن جفا جوى باو بر سر آزار همان



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید