شماره ٢٧١: از پى آن دلبر شيرين شمايل مى روم

غزلستان :: هلالی جغتائی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
از پى آن دلبر شيرين شمايل مى روم
دل پى او رفت و من هم از پى دل مى روم
مى روم نزديک آن قصاب و گو: خونم بريز
من هلاک قتل خويشم، سوى قاتل مى روم
گر زند تيغ، از سر کويش نخواهم رفت، ليک
چند گامى همچو مرغ نيم بسمل مى روم
چون بکوى او روم ترسم رقيبان پى برند
زانکه من در گريه خود پاى در گل مى روم
اى که مى گويي: برو، تحصيل درس عشق کن
مى روم، اما پى تحصيل حاصل مى روم
وادى درد و بلا در عشق هر يک منزلست
کرده ام عزم سفر، منزل، بمنزل مى روم
مى روم سويش باستقبال و خوشحالم که باز
مى رسد اقبال و من هم در مقابل مى روم
در ره عشق، اى هلالي، از من آگاهى مجو
زانکه من اين راه را بسيار غافل مى روم



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید