شماره ٢٦٤: دوستان، عاشقم و عاشق زارم، چه کنم؟

غزلستان :: هلالی جغتائی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
دوستان، عاشقم و عاشق زارم، چه کنم؟
چاره صبرست، ولى صبر ندارم، چه کنم؟
ريخت خون جگر از گوشه چشمم بکنار
و آن جگر گوشه نيامد بکنارم، چه کنم؟
اى طبيب، اين همه زحمت مکش و رنج مبر
زار ميميرم، اگر جان نسپارم چه کنم؟
چند گويى که: برو، دامنم از کف بگذار
واي! اگر دامنت از کف بگذارم چه کنم؟
دردمندان همه از صبر قرارى گيرند
چون من از درد تو بى صبر و قرارم چه کنم؟
گر چو مرغان خزان ديده ملولم چه عجب؟
گل نمى بينم و آزرده خارم، چه کنم؟
خلق گويند: هلالي، چه کنى گريه زار؟
گريه رو ميدهد و عاشق زارم چه کنم؟



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید