شماره ٢٥٧: دل را ز چاک سينه توانم برون کنم

غزلستان :: هلالی جغتائی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
دل را ز چاک سينه توانم برون کنم
غم را ز دل برون نتوان کرد، چون کنم؟
خواهم ز دل برون کنم اين درد را ولى
در جان درون شود اگر از دل برون کنم
هر محنت از تو موجب چندين محبتست
محنت زياده کن، که محبت فزون کنم
دل جانب تو آمد و خون کردمش ز رشک
از من عجب مدار که از رشک خون کنم
از رشک خون غير، که بر دامنت رسد
هر دم ز گريه دامن خود لاله گون کنم
کارم، شبى که بى تو بديوانگى کشد
افسانه تو گويم و خود را فسون کنم
ديوانه شد هلالى و زنجيرش آرزوست
گيسوى او کجاست؟ که رفع جنون کنم



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید