شماره ٢٣٢: بصد اميد هر دم گرد آن ديوار و در گردم

غزلستان :: هلالی جغتائی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
بصد اميد هر دم گرد آن ديوار و در گردم
بسى اميدوارم، آه! اگر نوميد برگردم
چه حسنست اين؟ که از يک ديدنت ديوانه گرديدم
بيا، تا بار ديگر بينم و ديوانه تر گردم
چون آن مه فتنه شد در شهر، من هم عاقبت روزى
شوم آواره و هر دم بصحراى دگر گردم
خدا را، اين چنين زود از سر بالين من مگذر
دمى بنشين، که برخيزم، ترا بر گرد سر گردم
زهر در کامدم، در کوى تو همچون سگم راندى
سگ کوى توام تا چند، يارب، در بدر گردم؟
خبر ميپرسم از جانان ولى ناگه اگر روزى
ازو کس يک خبر گويد من از خود بيخبر گردم
هلالي، چون سپه انگيخت عشق آن کمان ابرو
بميدان آيم و تير ملامت را سپر گردم



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید