شماره ١٩٩: دردمندم، گر مرا درمان نباشد، گو: مباش

غزلستان :: هلالی جغتائی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
دردمندم، گر مرا درمان نباشد، گو: مباش
دردمندان ترا گر جان نباشد، گو: مباش
گر غريبى بر سر کويت بميرد، گو: بمير
ور گدايى بر در سلطان نباشد، گو: مباش
چند روزى با جمالت عشق پنهان باختم
بعد ازين اين قصه گر پنهان نباشد، گو: مباش
عاشق ديوانه ام، سامان کار از من مجوى
عاشق ديوانه را سامان نباشد، گو: مباش
در بتان دل بسته ام، ديگر مرا با دين چکار؟
بت پرستم، گر مرا ايمان نباشد، گو، مباش
گر هلالى از سر کويت بزارى رفت، رفت
اين چنين خارى درين بستان نباشد، گو: مباش



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید