شماره ١٩٥: کار من از جمله عالم همين عشقست و بس

غزلستان :: هلالی جغتائی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
کار من از جمله عالم همين عشقست و بس
عالمى دارم، که در عالم ندارد هيچ کس
پادشاه اهل دردم بر سر ميدان عشق
من ميان فتنه و خيل بلا از پيش و پس
دست اميدم ز دامان وصالش کوتهست
وه! که جايى رفته ام کان جاندارم دسترس
در جهان چيزى که دارم از سواد عشق او
يک دل و چندين تمنا، يک سرو چندين هوس
آرزو دارم که: پيشت جان دهم، بهر خدا
يک نفس بنشين، که باقى نيست غير از يک نفس
اين چنين برقي، که از نعل سمندت مى جهد
بر سر راه تو خواهم سوختن چون خار و خس
زار مى نالد هلالى بى تو در کنج فراق
همچو آن بلبل که مى نالد به زندان قفس



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید