شماره ١٦٧: اى کسانى که بخاک قدمش جا داريد

غزلستان :: هلالی جغتائی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
اى کسانى که بخاک قدمش جا داريد
گاه گاه از من محروم شده ياد آريد
تا کى از حسرت او خيزم و بر خاک افتم؟
وقت آنست که از خاک مرا برداريد
گر ز نزديک نخواهد که ببينم رويش
باري، از دور بنظاره او بگذاريد
بى شمارند صف جمع غلامان در پيش
بنده را در صف آن جمع يکى بشماريد
گرد آن کوى سگانند بسي، بهر خدا
که مرا نيز در آن کوى سگى پنداريد
بعد مردن سر من در سر کويش فگنيد
ور توانيد بخاک قدمش بسپاريد
تا کي، اى سنگدلان، مرگ هلالى طلبيد؟
مرد بيچاره، شما نيز همين انگاريد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید