شماره ١٦٦: آخر از غيب درى بر رخ ما بگشايد

غزلستان :: هلالی جغتائی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
آخر از غيب درى بر رخ ما بگشايد
ديگران گر نگشايند، خدا بگشايد
دلبران، کار من از جور شما مشکل شد
مگر اين کار هم از لطف شما بگشايد
بر دل از هيچ طرف باد نشاطى نوزيد
يارب! اين غنچه پژمرده کجا بگشايد؟
نگشايد دل ما، تا نگشايى خم زلف
زلف خود را بگشا، تا دل ما بگشايد
باشد آسايش آن سيم تن آسايش جان
جان بياسايد، اگر بند قبا بگشايد
ميکشم آه که: بگشا رخ گلگون، ليکن
اين گلى نيست که از باد صبا بگشايد
تا بدشنام هلالى بگشايى لب خويش
هر سحر، گريه کنان، دست دعا بگشايد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید