شماره ١٥٢: لعل جان بخشت، که ياد از آب حيوان ميدهد

غزلستان :: هلالی جغتائی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
لعل جان بخشت، که ياد از آب حيوان ميدهد
زنده را جان ميستاند، مرده را جان ميدهد
دور بادا چشم بد، کامروز در ميدان حسن
شهسوار من سمند ناز جولان ميدهد
يارب! اندر ساغر دوران شراب وصل نيست
يا بدور ما همه خوناب هجران ميدهد؟
دل مگر پا بسته زلف تو شد کز حال او
باد ميآيد، خبرهاى پريشان ميدهد؟
نيست درد عشق خوبان را بدرمان احتياج
گر طبيب اين درد بيند ترک درمان ميدهد
موجب اين گريهاى تلخ ميدانى که چيست؟
عشوه شيرين که آن لبهاى خندان ميدهد
اى اجل، سوى هلالى بهر جان بردن ميا
زانکه عاشق گاه مردن جان بجانان ميدهد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید