شماره ١٣٦: پيش از روزي، که خاک قالبم گل ساختند

غزلستان :: هلالی جغتائی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
پيش از روزي، که خاک قالبم گل ساختند
بهر سلطان خيالت کشور دل ساختند
صد هزاران آفرين بر کلک نقاشان صنع
کز گل و آب اين چنين شکل و شمايل ساختند
خوبرويان را جفا دادند و استغنا و ناز
بر گرفتاران، بغايت، کار مشکل ساختند
کار ما اين بود کز خوبان نگه داريم دل
عاقبت ما را ز کار خويش غافل ساختند
آه! ازين حسرت که: هر جا خواستم بينم رخش
پيش چشم من هزاران پرده حايل ساختند
هر کجا رفتند خوبان، به شد از باغ بهشت
خاصه آن جايى که روزى چند منزل ساختند
مى تپم، نى مرده و نى زنده، بر خاک درش
همچو آن مرغي، که او را نيم بسمل ساختند
منظر عيش هلالى از فلک بگذشته بود
خيل اندوه تو با خاکش مقابل ساختند



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید