شماره ٩٦: کارم از دست شد و دل ز غمت زار افتاد

غزلستان :: هلالی جغتائی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
کارم از دست شد و دل ز غمت زار افتاد
فکر دل کن، که مرا دست و دل از کار افتاد
بهتر آنست که چون گل نشوى همدم خار
چند روزى که گل حسن تو بى خار افتاد
ميرود خون دل از ديده، ولى دل چه کند؟
که مرا اين همه از ديده خونبار افتاد
تا ابد پشت بديوار سلامت ننهد
دردمندى که در آن سايه ديوار افتاد
گر براه غمت افتاد هلالى غم نيست
در ره عشق ازين واقعه بسيار افتاد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید